دیروز وقت حساب کشی از متهمان یکی از پیچیدهترین و سنگدلانهترین پروندههای جنایی سالهای اخیر تهران بود. متهمان قتل هولناک دکتر ضیائی و همسرش پای میز محاکمه از خود دفاع کردند. اواسط اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۲ مرد جوانی با مراجعه به پلیس آگاهی ناپدید شدن ناگهانی دایی و زندایی خود را اعلام کرد که مشخص شد مفقودین دکتر رضا ضیائی متخصص گوش و حلق و بینی و همسرش مینو صابری دکترای اقتصاد بودهاند.
با اعلام این گزارش تحقیقات کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران برای یافتن ردی از مفقودین کلید خورد و مشخص شد مدتی قبل ویلای هزار متری دکتر در خیابان ایران زمین به نام شخصی زده شده، اما پولی به حساب دکتر واریز نشده بود. همچنین آثار سرقت از آپارتمان محل سکونت دکتر و همسرش واقع در ولنجک و همچنین سرقت خودروی سانتافه دکتر توسط سه مرد غریبه مشهود بود.
به این ترتیب شماره پلاک خودروی سرقتی به واحدهای گشت اعلام شده و پدر و پسری که اهل یکی از شهرستانهای دور از تهران هستند در حال استفاده از خودرو بازداشت شدند. این پدر و پسر در اولین برخورد با ماموران جنایی اقرار کردند که با دستور جوانی به نام سروش اجساد دکتر و همسرش را در حوالی اخترآباد کرج دفن کردهاند. با اطلاعاتی که آنها در اختیار ماموران گذاشتند اجساد کشف شدند.
همچنین فردی که خانه دکتر ضیائی به نامش انتقال پیدا کرده بود نیز دستگیر شده و اقرار کرد خانه را به دستور مردی به نام سروش خریده و همچنین گفت از نحوه پرداخت و میزان پول خانه بیخبر است. به این ترتیب سروش شناسایی و دستگیر شد و در حالی که مشخص شد او با همدستی چندین نفر با اسناد جعلی اقدام به انتقال سند ویلای مقتولین به نام غیر کرده و سپس نقشه قتل را طراحی و اجرا کردهاند، همه عوامل مشارکت کننده در نقشه جنایتکارانه شناسایی و دستگیر شدند. با طی روال قانونی در پرونده و صدور کیفرخواست، متهمان در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میزمحاکمه رفتند.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که در سالن اجتماعات دادگاه کیفری یک استان تهران و در دو نوبت در دو روز متوالی برگزار شد، نماینده دادستان کیفرخواست صادر شده از دادسرای جنایی تهران را قرائت کرد که در آن اتهام همه متهمان حاضر در جلسه دادگاه مشخص شده است.
سپس وکیل اولیای دم یعنی فرزندان مقتولان که خودشان ساکن کشور آمریکا هستند به وکالت از آنها در بیان دادخواست شکات بیان داشت: «اولیای دم برای تک تک متهمان پرونده تقاضای اشد مجازات داشته و همچنین برای متهم به قتل پدرشان تقاضای قصاص دارند.» وکیل اولیای دم در ادامه بیان داشت: «مطابق محاسبات انجام شده متهمان حدود ۱۰ میلیارد تومان از مقتولین سرقت کردهاند که تقاضای ردمال نیز داریم.»
گفت شلیک کن من هم زدم
سپس نوبت به فردی به نام محمود رسید که به همراه پسرش دستگیر شده و در ابتدا سعی داشت سروش را عامل شلیک مرگبار معرفی کند، اما بعدا اعتراف کرد که به دستور سروش به زن و شوهر میانسال شلیک کرده و آنها را به قتل رسانده. محمود در دفاع از خود در برابر اتهام مباشرت در قتل عمدی در جلسه دادگاه جزئیات ماجرا را شرح داد: «اتهامات خودم را قبول دارم. من عامل شلیک مرگبار به دکتر ضیائی و همسرش هستم.»
متهم در ادامه جریان آشنایی خود با سروش را اینطور بیان کرد: «مدتی قبل من و یکی از دوستانم در یکی از روستاهای نزدیک به زادگاهمان گنجی پیدا کردیم. اما نمیدانستیم سکههای طلا را چطور به پول نزدیک کنیم. ما درصدد یافتن فردی مطمئن بودیم که پسرم پیشنهاد داد از شهرستان به تهران رفته و سکهها را به فردی به نام سروش نشان دهیم. سروش از مدتی قبل با پسر من دوست شده بود و یک بار هم من برایش گواهینامه گرفته بودم.»
محمود سکهها را به سروش داده و یک چک ضمانت ۵میلیاردی در ازای آن دریافت کرد: «مدتی گذشت و سروش چک را نقد نمیکرد تا اینکه یک روز با من تماس گرفت و گفت که برای صحبت در خصوص چک نزد او بروم. من هم به همراه شوهرخواهرم راهی تهران شدیم. روز حادثه من و شوهرخواهرم به نام حمید به همراه پسرم ایمان؛ به آدرسی که سروش گفته بود رفتیم. او از من خواست تنهایی وارد خانهاش شوم. از قبل در مورد اینکه با افرادی اختلاف دارد با من صحبت کرده بود و با وعده خرید خانه برای من از من برای رهایی از مخمصه آن اختلاف کمک خواسته بود. اما من که ترسیده بودم حمید را هم با خودم داخل بردم، ولی پسرم بیرون منتظر ما ماند.»
متهم در مورد روز حادثه گفت: «آن روز سروش گفت که قرار است دو مهمان برایش بیایند و میگفت اگر هر کاری میگوید انجام دهم چک دستمزد این کار و همچنین چک گنجها را با هم پاس میکند. بعد به من و شوهرخواهرم نوشیدنیای داد که در آن قرص و مشروب بود و تا حدی از حال خود خارج شدیم. سپس دو اسلحه به ما داده و از ما خواست در دستشویی زیرزمین پنهان شویم. او از قبل با مقتولین قرار گذاشته و میخواست به بهانه نشان دادن بازسازی زیرزمین خانه خودشان آنها را اینجا بکشاند. چند دقیقه بعد وقتی دکتر و همسرش وارد شدند ما را صدا کرد. سروش گفت به آنها شلیک کنم و من که در حال طبیعی نبودم چشمم را بستم و اول به سر خانم و بعد به دکتر شلیک کردم.»
متهم در دفاع آخر گفت: «من یک فرد فقیر بدبخت هستم و از اولیای دم تقاضا دارم به خاطر دختر مریضم من را ببخشند.»
طراح نقشه چه گفت؟
در ادامه سروش که متهم به معاونت در قتل و مشارکت در انتقال مال غیر است در دفاع از خود موضوع را شرح داده و گفت: «از بهمن ماه یک سال قبل از حادثه با دکتر آشنا شدم. سالها بود که ساکن محله سعادتآباد بودم و میخواستم خانهای ویلایی در آن منطقه بخرم. دکتر هم خانه ویلاییاش را در آن منطقه به فروش گذاشته بود که من به او گفتم کل پول من آماده نیست. قرار شد به مدت سه ماه خانه را به من اجاره دهد و بعد از آن کل پول را تأمین کرده و سند خانه را هم به نامم بزند.
دکتر از من خواست الباقی پول خانه را به صورت ارز و تتر به او بپردازم. قبل از عید بود که من پول خانه را با او تسویه کردم و حتی سند را هم به نامم زد، اما با بالا رفتن قیمت ارز دکتر در مورد معامله دبه کرد و گفت باید به نرخ روز با من پول خانه را محاسبه کنی. برای همین سراغ فردی رفتم تا بتواند با تنظیم وکالت سند خانه را تنظیم کند. چون دکتر حاضر به انتقال سند نبود. اما بعدا فهمیدم آن فرد جاعل خانه را کلا به نام من انتقال داده است.»
متهم در مورد روز حادثه گفت: «محمود و پسرش راننده من بودند. محمود در میان صحبتهای تلفنی من متوجه اختلاف حسابم با دکتر شده بود. او پیشنهاد داد که دکتر را با تهدید اسلحه بترسانیم و من اصلا فکرش را هم نمیکردم روز حادثه به دکتر و همسرش شلیک کند.»
اظهارات معاون قتل
سهراب و سامان نام یک عمو و برادرزاده است که در این نقشه دست داشتند. سهراب در جلسه محاکمه در دفاع از خود میگوید: «من اتهام معاونت را قبول ندارم. مدتی قبل سروش که دوست چندین ساله من است گفت خانهای در سعادت آباد خریده و میخواهد بازسازیاش کند. از من برای کار بازسازی کمک خواست، اما مدتی بعد نظرش عوض شد و گفت، چون این خانه در مجاور زمینهای گودبرداری شده بابک زنجانی است میخواهد آن را بفروشد. اما میگفت با مالک اختلاف دارد و او برای تسویه حساب دبه کرده، برای همین میخواهد زمین را وکالتی بفروشد. من هم برای همین با کمک یکی دو نفر از دوستانم وکالتی به نام من تنظیم کرده و بعد ملک را دو بار به نام آن افراد انتقال دادیم.»
متهم در مورد روز حادثه گفت: «آن روز من اصلا نمیدانستم در ویلا چه خبر است. من در خانه مشغول تماشای بازی پرسپولیس بودم و بعد برای پس دادن طلب ۱۰۰ دلاری دوستم به دیدارش رفتم. بعد سروش به من زنگ زد و گفت مهمان دارد و از من خواست برایش مرغ و زغال بخرم. من هم این اقلام را خریده و در ویلا به او تحویل دادم.»
قاضی خطاب به متهم گفت: «تحقیقات نشان میدهد تو آن روز چسب و پلاستیک هم خریدهای و همچنین بالای سر اجساد حاضر شده و از سروش خواستهای از آنها اثر انگشت بگیرد. همچنین در تلاش بودی در پاسپورت خودت و مقتولین برای رد گم کردن تیتو خروج از کشور بزنی.» که متهم این موضوعات را انکار کرد.
سپس در مورد سرقت از خانه دکتر دو روز بعد از قتل گفت: «سروش از من و ایمان خواست برای برداشتن اسنادی از خانه دکتر و همچنین خودروی او به خانهاش برویم. من هم پسر برادرم، سامان را با خودم بردم، چون دست فرمان خوبی دارد.»
سپس سامان که هنگام دستگیری به مامور پلیس حمله کرده و او را زخمی کرده است در دفاع از خود گفت: «من اتهاماتم را قبول ندارم، چون عمویم به من گفت خانه ولنجک متعلق به دایی سروش است. موقع دستگیری هم عکسالعمل من نسبت به مامور پلیس انعکاسی بود و نمیخواستم به او آسیبی بزنم.»
رازگشایی دو متهم دیگر
ایمان و حمید دو متهم دیگر این پرونده بودند که پرده از حقایق برداشتند. ایمان در دفاع از خود گفت: «ارتباط من و سروش چند سال قبل در اینستاگرام شروع شد. پدر من دوستی داشت که میتوانست بدون حضور سروش در کلاسهای رانندگی برای او گواهینامه بگیرد و کلا شیوه سروش این است که پول بدهد کسی کارهایش را انجام دهد. مثلا برایش گواهینامه بگیرند یا آدم بکشند!»
متهم در ادامه گفت: «سروش به بهانههای مختلف به من پول میداد و به اصطلاح دون پاشی میکرد. تا اینکه روز حادثه که پدرم به خانه آنها رفت سروش بعد از حدود یک ساعتی بیرون آمد و گفت اتفاقی افتاده که اگر کمکش کنم تا آخر عمر زندگیام را تامین میکند. او چنان وعدههایی میداد که دهان من بسته شده بود. وقتی با هم وارد خانه شدیم با جسدها روبهرو شدم. سروش از پدرم خواسته بود آنها را در چاه انداخته و روی آنها اسید بریزد، اما پدرم دلش برای جسدها سوخت و گفت دفنشان کنیم. بعد به همراه حمید جسدها را بستهبندی کرده و ما آنها را اطراف اخترآباد برده و در نزدیکی رودخانهای دفن کردیم.»
حمید به عنوان متهم بعدی نیز در شرح ماجرا گفت: «محمود به من گفت میخواهد طلبش را از فردی وصول کند. بعد گفت فردی در تهران میتواند ۴۰۰ میلیون تومان وام برایش تامین کند و به من پیشنهاد داد اگر همراهش شوم ۲۰۰ تومان از پول وام را به من میدهد. من هم قبول کردم. وقتی وارد ویلا شدیم هیچ چیز نمیدانستم. سروش به ما نوشیدنی داد و بعد از ما خواست اسلحهای در کمرمان گذاشته و به دستشویی برویم. هر بار میخواستم سوال کنم میگفت چیزی نگو اینها افراد مسلح و خطرناکی هستند. بعد یکدفعه سروش داد زد و گفت شلیک! ما هم از دستشویی خارج شدیم. محمود جلو رفت و من پشت سرش بودم که یکدفعه به زن و مرد شلیک کرد.»
در انتهای جلسه محاکمه ۴ متهم که در انتقال سند به غیر مشارکت داشتند نیز از خود دفاع کردند.
با اخذ دفاع آخر از متهمان و لایحه وکلا، ختم جلسه دادرسی اعلام شده و قضات برای صدور رای وارد شور شدند.
منبع: هفت صبح
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "راز گشایی از جنایت هولناک ولنجک" هستید؟ با کلیک بر روی حوادث، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "راز گشایی از جنایت هولناک ولنجک"، کلیک کنید.