پروژه رضاقلی؛ مولفه ها، و کاستی ها

 علی رضاقلی در طول حیات پربرکت خویش کوشید تا با نقب زدن به تاریخ بلند این سرزمین اعم از شیوه تولید زیست اجتماعی و اساطیر تاریخی فهم خود از علل جامعه شناختی توسعه نیافتگی را تدوین و تنظیم کند. مزیت رضا قلی در این مسیر عبارت از پایبندی به یک برنامه پژوهشی بود که تلاش های تئوریک او را از پراکندگی خارج می کرد. در کل به نظر می رسد می توان درباره پروژه رضاقلی این چنین اظهار نظر کرد:

پروژه رضاقلی؛ مولفه ها، و کاستی ها

 اهمیت نظریه رضاقلی

۱-رضاقلی فارغ از نگاه های سیاست زده اقتصاد محور فرهنگ گرا و توطئه اندیش که بر تحلیل های توسعه در ایران چیره شده بودند کوشید تا با اتخاذ یک نگرش سیستمی به تاریخ تحولات اجتماعی ایران از در غلتیدن به یک سویه نگری اجتناب کند. 
۲- رضاقلی با تاثیر پذیری جدی از آموزه های اقتصاددان برنده جایزه نوبل یعنی داگلاس نورث رویکرد نهاد گرایی را به نحوی جدی تر برای تحلیل تحولات تاریخی جامعه ایران برگزید و کوشید تا نقش نهادهای تاریخی این سرزمین در توسعه نیافتگی ایران را توضیح دهد.

۳- رضاقلی در طول حیات پربار خود به مثابه یک  کنش گر مرزی فعالیت می کرد؛ یعنی پایی در حکومت و پایی در جامعه داشت و می کوشید از تجربیات حضور خود در بطن نظام اداری برای تحلیل دقیق تر تحولات اجتناعی ایران بهره جوید.

مولفه های اصلی نظریه رضاقلی

۱- حضور طولانی شیوه زیست عشیره ای – ایلیاتی مبتنی بر عناصری مانند تبار خویشاوندی بیعت  وفاداری و اطاعت پذیری.
۲- تاثیر مناسبات قبیله ای و فرهنگ غارتی – غنیمتی بر ابعاد مختلف زندگی اجتماعی ایرانیان.

۳- محدودیت ناشی از وجود تاریخ بلند این سرزمین در مسیر توسعه یافتگی؛ تاریخ به مثابه ترمز نه چراغ.
۴- حاکمیت نهادهای غارتی در فقدان نهادهای رقابتی (به بیان نورث؛ وجود نظام های دسترسی بسته در فقدان نظام های دسترسی باز ).

۵- وجود فرهنگ تقدیر گرا به مثابه عاملی برای تشدید تعهد ناپذیری و مسئولیت گریزی.
۶- تنهایی و انزوای نخبگان مصلح در تاریخ بلند ایران که در کتاب جامعه شناسی نخبه کشی به برخی از اخیرترین آن ها اشاره شد.

علی والا مشهور به علی رضاقلی (۱۷ تیر ۱۳۲۶ – ۸ فروردین ۱۴۰۱)

کاستی های نظریه رضاقلی

۱-نظریه رضاقلی در حفظ توازن میان عاملیت و ساختار ناکام مانده به طوری که تاکید فزاینده بر نقش ساختار مانع از رویت پذیری عاملیت های پراکنده شده است.
۲- نظریه رضاقلی ایستا بوده و از توجه به پویایی های موجود در تاریخ و فرهنگ ایران بازمانده است.

۳- دغدغه رضاقلی جهت نظریه پردازی کلان برای  تاریخ پر فراز و فرود این سرزمین مانع از دیده شدن تحولات ریز و درشت در دوره ایران معاصر شده است (مشابه نظریه کاتوزیان).
۴- غلظت تاریخی گری و فرهنگ گرایی در نظریه رضاقلی موجب غفلت وی از توجه به سهم و نقش سیاست و اقتصاد بر تحولات عرصه فرهنگ شده است.

۵- نظریه رضاقلی به دلیل غفلت از رعایت توازن در رابطه میان جامعه و حکومت از توجه به اندک پویایی های این رابطه در ایران معاصر بازمانده است.

 نکته پایانی: رضاقلی به ما آموخت بدون کاوش در لایه های پنهان تاریخ فرهنگ و ادبیات این سرزمین نمی توان راهی برای برون رفت از وضعیت اسف بار کنونی و حرکت به سوی توسعه یافتگی گشود. آموزه ای گران سنگ که می تواند سرلوحه تلاش های تئوریک سایر پژوهش گران قرار گیرد.

منبع: کانال نویسنده

216216

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "پروژه رضاقلی؛ مولفه ها، و کاستی ها" هستید؟ با کلیک بر روی اقتصادی، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "پروژه رضاقلی؛ مولفه ها، و کاستی ها"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه