
فیلم It Comes at Night
فیلم It Comes at Night (در شب می آید)، یه اثر ترسناک روان شناختیه که بیشتر از جامپ اسکر، روی وحشت درونی و پارانویا تمرکز داره. این فیلم از اونایی نیست که هیجان لحظه ای بهت بده، بلکه آروم آروم می ره زیر پوستت و تا مغز استخونت رو می سوزونه.
وقتی اسم فیلم ترسناک میاد، معمولاً ذهن آدم می ره سمت جن و ارواح یا هیولاهای عجیب و غریب. ولی «فیلم It Comes at Night» قضیه ش فرق داره. این فیلم محصول A24، یعنی همون شرکتی که تو ساخت فیلم های ترسناک متفاوت و هنری حسابی استاده، مسیر دیگه ای رو انتخاب می کنه. خبری از موجودات ماوراءالطبیعه یا زامبی های خونخوار نیست. ترس اصلی اینجاست که خود آدما وقتی گیر می افتن و حسابی تحت فشارن، می تونن به چه جونورایی تبدیل بشن. انگار کارگردان خواسته بگه ویروس واقعی، شاید نه اون بیماری که بیرون خونه است، بلکه بی اعتمادی و وحشتیه که تو دل آدما ریشه می دونه. فضای فیلم حسابی خفقان آوره و پارانویای حاکم بر داستان، مخاطب رو هم درگیر می کنه. اگه دنبال یه فیلم ترسناک متفاوت و عمیق هستین که تا مدت ها ذهنتون رو درگیر کنه، حتماً باهامون همراه بشین تا این فیلم رو مو به مو تحلیل کنیم و به ابهاماتش جواب بدیم.
یه نگاهی بندازیم به داستان
اینجا با یه داستان پسا-آخرالزمانی طرفیم که مثل بقیه فیلم های این ژانر، پر از سکوت و اضطرابه. البته این بار خبری از شهرای خراب شده و جمعیت زامبی نیست. فقط یه تهدید ناشناخته است که تمام جامعه رو به فنا داده و آدما رو تو انزوا نگه داشته.
دنیایی که دیگه دنیا نیست!
تصور کنید یه بیماری مرموز یا یه فاجعه بزرگ، دنیا رو به جایی تبدیل کرده که دیگه قابل زندگی نیست. برق نیست، آب آشامیدنی کمه، و هر کی بیرون از خونه است، ممکنه ناقل اون بیماری ناشناخته باشه. مردم باید تو انزوای مطلق زندگی کنن تا سالم بمونن. این جهان، پس زمینه ای برای داستان فیلم It Comes at Nightه. یه جور فضای خفه و پر از ابهام که از همون اول مخاطب رو تو خودش غرق می کنه و حس عدم قطعیت رو بهش القا می کنه. این بی خبری از دنیای بیرون، خودش بزرگترین منبع ترس تو این فیلمه.
خانواده ای که فقط می خواد زنده بمونه
تو دل این وحشت، خانواده پل (با بازی جوئل اجرتون) رو می بینیم. پل، سارا و پسرشون تراویس، تو یه خونه جنگلی دورافتاده زندگی می کنن. پل آدم خیلی سخت گیر و محتاطیه. اون تمام ورودی های خونه رو با تخته و پارچه مسدود کرده و فقط یه در قرمز رنگ برای ورود و خروج گذاشته. اونم نه همیشه، فقط تو موارد خیلی ضروری. قانون زندگی شون خیلی واضحه: هر کی مریض شه، باید سریع از بقیه جدا بشه تا بیماری پخش نشه. همین اول کار پدر سارا، باد، به همون بیماری مرموز مبتلا میشه و می میره. این صحنه اول فیلم، حسابی شوکه کننده است و نشون می ده این خانواده برای بقا، هر کاری می کنه، حتی اگه به قیمت از دست دادن عزیزانشون باشه.
مهمون ناخونده و شروع بدبختی ها
تو یکی از شب ها، یه غریبه به اسم ویل (با بازی کریستوفر ابوت) می اد و سعی می کنه در قرمز رو بشکنه و وارد خونه بشه. پل و سارا سریع متوجهش می شن و اون رو گیر می اندازن. بعد از اینکه یه چند روزی ویل رو به یه درخت می بندن تا مطمئن بشن بیمار نیست، ویل می گه که دنبال آب آشامیدنی برای خانواده اش بوده. اون توضیح می ده که زن و بچه اش (کیم و اندرو) باهاش هستن و یه گله بز و مرغ هم دارن. اینجا پل و سارا یه تصمیم سخت می گیرن: اجازه می دن ویل و خانواده اش هم بیان و تو خونه باهاشون زندگی کنن. این تصمیم، نقطه عطفی تو فیلمه، چون با ورود یه خانواده جدید، تنش ها و سوءظن ها شروع میشه و همه چیز زیر و رو میشه.
تعلیق و یه مشت سؤال بی پاسخ
بعد از اینکه دو خانواده با هم زندگی رو شروع می کنن، اوضاع حسابی متشنج میشه. پل که ذاتا آدمی بدبین و قانون منده، مدام به ویل و رفتارهای خانواده اش مشکوکه. هر صدای عجیب غریب، هر خواب بد، و هر حرکت ناآشنا، می تونه باعث بالا رفتن دیوار بی اعتمادی بین این دو خانواده بشه. فیلم با هوشمندی، این تعلیق رو ذره ذره می سازه و مخاطب رو هم مثل شخصیت ها، تو یه فضای پر از سؤال و اضطراب غرق می کنه. آیا واقعا خطری از بیرون خونه رو تهدید می کنه؟ یا تمام این وحشت ها، فقط زاده ذهن بیمار آدماست؟ این فیلم دقیقاً رو همین تاریک ترین بخش ذهن انسان مانور می ده و سوالات بی پاسخ زیادی رو تو ذهن بیننده ایجاد می کنه.
یه غواصی عمیق تو مفاهیم و جزئیات
حالا که یه دید کلی از داستان فیلم It Comes at Night پیدا کردیم، وقتشه که یه کم عمیق تر بشیم و ببینیم این فیلم چه حرفایی برای گفتن داره و چطور با ذهن مخاطب بازی می کنه.
هشدار اسپویلر! کل ماجرای فیلم از اول تا آخر
اگه فیلم رو ندیدین و نمی خواید داستان لو بره، این بخش رو نخونین!
بعد از اینکه خانواده ویل وارد خونه می شن، پل یه سری قوانین سختگیرانه برای همه می ذاره. مثلاً هیچ کس شب ها نباید از در قرمز رد بشه یا وارد اتاق پدر سارا (باد) بشه. اوایل همه چی خوب پیش می ره، تا اینکه یه شب تراویس متوجه میشه استنلی، سگ خانواده، کشته شده. این اتفاق حسابی شک و شبهه رو بالا می بره. پل و ویل با هم می رن بیرون تا بررسی کنن و می بینن در قرمز باز بوده و یه نفر وارد خونه شده. بعد از این ماجرا، پل تصمیم می گیره که دو خانواده چند روزی رو از هم جدا باشن و تو اتاق های خودشون بمونن تا شاید وضعیت مشخص بشه.
تنش ها کم کم بالا می گیره. تراویس که کابوس های عجیب و غریب می بینه، یه شب صدای سرفه می شنوه و فکر می کنه از اتاق اندرو میاد. اون میره دم در اتاق ویل و کیم و صدای سرفه اندرو رو می شنوه. همین باعث میشه حسابی وحشت کنه و به پدر و مادرش بگه که اندرو مریض شده. اینجا پل و سارا دیگه طاقت نمی آرن. با ماسک و دستکش می رن تا خانواده ویل رو از خونه بیرون کنن. ولی ویل که خودش رو گرفتار می بینه، با اسلحه پل رو تهدید می کنه. بعد از یه درگیری نفس گیر، سارا موفق میشه اسلحه رو از ویل بگیره و بهش شلیک می کنه. ویل تو همون درگیری کشته میشه. کیم و اندرو هم تلاش می کنن فرار کنن ولی پل بهشون شلیک می کنه و هر دو رو می کشه.
اینجاست که فیلم به اوج بی رحمی و ناامیدی خودش می رسه. تمام تلاش ها برای بقا، به نابودی ختم میشه.
اما پایان تلخ تر از این حرفاست: بعد از این اتفاقات وحشتناک، تراویس که قبلا به اندرو دست زده بود، به همون بیماری مرموز مبتلا میشه. پدر و مادرش، پل و سارا، با همون ماسک و دستکش هایی که قبلاً پدر سارا رو ازش جدا کردن، کنار تخت تراویس نشستن و با اشک و وحشت، مرگ تدریجی پسرشون رو تماشا می کنن. این صحنه آخر، یه ضربه بزرگ به بیننده می زنه و نشون می ده که این وحشت هیچ وقت تموم نمیشه.
ترس هایی که از درونمون جوونه می زنن (مفاهیم و نمادگرایی)
«فیلم It Comes at Night» یه اقیانوس از مفاهیم و نمادهاست که میشه ساعت ها راجع بهشون حرف زد.
ترس از چیزی که نمی شناسیم
بزرگترین منبع ترس تو این فیلم، خودِ ناشناخته بودنه. ما هیچ وقت نمی فهمیم اون بیماری چیه، از کجا اومده و چطور آدم ها رو می کشه. همین عدم قطعیت، آدم ها رو به جنون می رسونه. وقتی نمی دونی دشمنت کیه و چه شکلیه، هر چیزی می تونه دشمنت باشه. این ترس از مجهول، وحشتی عمیق تر از هر هیولایی ایجاد می کنه. این مفهوم نشون می ده که چقدر ذهن انسان می تونه با خودش بازی کنه و ترس های خودش رو به واقعیت تبدیل کنه.
شک و پارانویا؛ ویروسی بدتر از بیماری
محور اصلی داستان، بی اعتمادی بین دو خانواده است. پل ذاتاً آدم شکاکیه و ورود خانواده ویل، این شک رو چند برابر می کنه. هر حرکت، هر نگاه، و حتی هر سرفه ای، می تونه تبدیل به یه مدرک برای سوءظن بشه. این پارانویا، مثل یه ویروس، تو دل آدما پخش میشه و باعث میشه که نتونن به همدیگه اعتماد کنن و همدیگه رو دشمن بدونن. فیلم نشون میده که چطور ترس از بیرون، باعث میشه آدما از درون متلاشی بشن و همدیگه رو نابود کنن.
آدمیت تو شرایط بحرانی
تو شرایطی که بقا حرف اول رو می زنه، مرزهای اخلاقی چقدر باریک میشه؟ وقتی پل خانواده ویل رو می کشه، آیا کار درستی کرده؟ آیا برای نجات خانواده خودش چاره ای جز این نداشته؟ فیلم این سوال رو مطرح می کنه که تو شرایط آخرالزمانی، انسان ها چقدر می تونن انسانیت خودشون رو حفظ کنن و آیا بقا به هر قیمتی ارزش داره؟ این فیلم جواب مشخصی به این سوالات نمیده، فقط ما رو با تلخی واقعیت تنها می ذاره.
وقتی بچگی پر می کشه
شخصیت تراویس، نقطه دید اصلی ما تو فیلمه. اون نوجوونیه که داره تو این محیط سمی بزرگ میشه. کابوس های شبانه و اضطراب دائمی، معصومیتش رو ازش می گیره. تراویس نماینده نسلیه که تو دل وحشت به دنیا اومده و داره بالغ میشه و باید با تمام این چیزها کنار بیاد. مرگ اون در پایان، نشون دهنده مرگ امید و از دست رفتن کامل معصومیت تو این دنیای ویران شده است.
خونه، امن ترین زندان دنیا
خونه تو این فیلم یه نماد جالبه. از یه طرف، تنها جای امن برای این خانواده است که اونا رو از دنیای بیرون محافظت می کنه. از طرف دیگه، تبدیل میشه به یه زندان. یه جایی که اونا توش حبس شدن و نمی تونن ازش فرار کنن. در قرمز هم خودش یه نماده. نماد مرز بین امنیت و وحشت، بین دنیای شناخته شده و ناشناخته. این خونه، با دیوارهاش، ترس ها و پارانویای ساکنینش رو تو خودش حبس می کنه و اونا رو به نقطه شکست می رسونه.
خواب های تراویس؛ دریچه ای به وحشت
رویاها و کابوس های تراویس نقش مهمی تو روایت داستان دارن. این خواب ها فقط توهم نیستن، بلکه بازتابی از ترس های عمیق و ناخودآگاه تراویس و در واقع، ترس های جمعی همه شخصیت ها هستن. اونها به بیننده کمک می کنن تا بیشتر وارد ذهن متشنج تراویس بشه و حس اضطراب فیلم رو عمیق تر درک کنه. گاهی اوقات این رویاها اونقدر واقعی به نظر می رسن که مرز بین واقعیت و خیال رو براتون محو می کنن.
بالاخره چی شد؟ (تحلیل پایان فیلم)
پایان «فیلم It Comes at Night» یکی از نقاط قوت و در عین حال بحث برانگیز فیلمه. فیلم به عمد یه پایان مبهم و باز داره که مخاطب رو با کلی سؤال تنها می ذاره. آیا واقعاً یه تهدید بیرونی وجود داشت که باعث مرگ خانواده ویل و تراویس شد؟ یا همه این اتفاقات، نتیجه پارانویای پل و بی اعتمادی بین دو خانواده بود؟
یه تفسیر اینه که تهدید بیرونی واقعی بوده و تراویس هم به دلیل در تماس بودن با اندرو، به اون بیماری دچار شده. ولی تفسیر قوی تر و مورد قبول تر اینه که ویروس اصلی، خودِ بی اعتمادی و وحشت بوده. پل اونقدر از دنیای بیرون و از دست دادن عزیزانش می ترسه که اجازه می ده این ترس، انسانیتش رو ازش بگیره. اون قبل از اینکه مطمئن بشه اندرو واقعاً بیمار شده، خانواده ویل رو از خونه بیرون می کنه و بهشون شلیک می کنه. این عمل، نشون می ده که ترس از ناشناخته، از خودِ بیماری خطرناک تره.
مرگ تراویس تو پایان فیلم، مهر تأییدی بر این موضوعه. اینکه پل و سارا، درست مثل صحنه اول فیلم که باد رو به بیرون از خونه می بردن، حالا باید با مرگ پسر خودشون مواجه بشن، یه چرخه بی پایان از وحشت و فقدان رو نشون می ده. این پیام فیلمه: وقتی اعتماد بین آدما از بین بره، حتی امن ترین پناهگاه هم نمی تونه تو رو نجات بده و در نهایت، شر از درون خودت سرچشمه می گیره.
بازیگرها؛ هر کدوم یه پازل
یکی از دلایلی که «فیلم It Comes at Night» اینقدر تاثیرگذاره، بازی های درخشان بازیگراشه. انتخاب بازیگرها کاملاً هوشمندانه بوده و هر کدوم از اونا تونستن عمق شخصیتشون رو به خوبی به نمایش بذارن.
جوئل اجرتون، پدر سخت گیر
جوئل اجرتون در نقش پل، پدر و رهبر این خانواده، عالی ظاهر میشه. اون شخصیتیه که حسابی کنترل گر و محتاطه. تمام قوانین خونه رو اون وضع کرده و اصرار داره همه رعایت کنن. بازی اجرتون نشون می ده که پل هم از درون داره می شکنه. اون حسابی تحت فشاره و از ترس از دست دادن خانواده اش، دست به کارهایی می زنه که ممکنه انسانی نباشن. این شخصیت پیچیده و چندوجهی، هسته اصلی تنش های فیلم رو تشکیل می ده.
کریستوفر ابوت، مهمان مشکوک
کریستوفر ابوت در نقش ویل، مردی که به همراه خانواده اش به خونه پل پناه می بره، یه نقش کلیدیه. از همون اول یه حس شک و تردید نسبت به ویل وجود داره. آیا اون واقعاً قابل اعتماده یا داره چیزی رو پنهان می کنه؟ ابوت با بازی ظریفش، این شک رو تقویت می کنه و باعث میشه مخاطب هم مثل پل، مدام به ویل و نیت هاش مشکوک باشه. تضاد بین شخصیت آروم و به ظاهر بی گناه ویل با خشونت پنهانش، یکی از جنبه های جذاب کارشه.
مادرها؛ بین ترس و محافظت
کارمن اجوجو در نقش سارا و رایلی کیئو در نقش کیم، نقش مادران رو دارن که هر دو سعی می کنن تو این شرایط سخت، بچه هاشون رو نجات بدن. سارا زنی قویه که پا به پای پل برای بقای خانواده اش می جنگه، حتی اگه به قیمت از دست دادن انسانیتش باشه. کیم، زن ویل، بیشتر یه شخصیت معصوم و نگران نشون داده میشه که سعی داره با اوضاع کنار بیاد. بازی هر دو بازیگر حس مادرانه و تلاش برای محافظت رو به خوبی نشون میده.
تراویس، چشم و گوش ما تو این جهنم
کلوین هریسون جونیور در نقش تراویس، قلب فیلمه. داستان از دید اون روایت میشه و ما شاهد تحول و از دست رفتن معصومیتش هستیم. تراویس نوجوونیه که مدام کابوس می بینه و با ترس هاش دست و پنجه نرم می کنه. اون تنها کسیه که می تونه کمی به هر دو خانواده ارتباط برقرار کنه. بازی هریسون جونیور واقعاً قدرتمنده و حس اضطراب و وحشت اون رو به خوبی به بیننده منتقل می کنه.
شیمی بازیگرها؛ نقطه قوت فیلم
چیزی که بازی ها رو تو «فیلم It Comes at Night» واقعاً برجسته می کنه، شیمی بین بازیگرهاست. این بازی ها، فضای متشنج و پر از بی اعتمادی فیلم رو باورپذیرتر می کنن. می تونید حس خفقان و اضطراب رو تو تک تک صحنه ها ببینید و این چیزیه که فیلم رو به یه تجربه فراموش نشدنی تبدیل می کنه.
کارگردانی و استایل بصری؛ ترس از نوع خاص
تری ادوارد شالتس، کارگردان و نویسنده «فیلم It Comes at Night»، با این فیلم نشون می ده که چقدر تو ساخت فیلم های ترسناک روان شناختی استاده. امضای اون تو این فیلم کاملاً مشخصه و سبک بصری فیلم حسابی خاص و متفاوته.
امضای تری ادوارد شالتس
شالتس، پیش از این با فیلم «کریشا» هم نشون داده بود که به مسائل خانوادگی و روان شناختی علاقه داره. تو این فیلم هم، به جای اینکه به جامپ اسکرهای لحظه ای و ترس های سطحی رو بیاره، تمرکز اصلی رو می ذاره روی فضای خفقان آور، پارانویا و ترس های درونی. اون خیلی هوشمندانه از سکوت و فضای بصری برای ایجاد وحشت استفاده می کنه و مخاطب رو مجبور می کنه خودش رو جای شخصیت ها بذاره و اون ترس رو حس کنه. این سبک، «فیلم It Comes at Night» رو از یه فیلم ترسناک معمولی جدا می کنه.
بازی با نور و تاریکی
نورپردازی تو این فیلم حرف نداره. بخش زیادی از فیلم تو تاریکی مطلق شب اتفاق می افته، با نورهای کم سو و محدود. این تاریکی، حس انزوا، ناامنی و ترس از ناشناخته رو چندین برابر می کنه. نماهای بسته و طولانی هم به این حس خفقان کمک می کنن. دوربین گاهی اوقات روی چهره شخصیت ها زوم می کنه و به شما اجازه می ده اضطراب و ترس رو تو چشم هاشون ببینید. استفاده از سایه ها و نورهای ضعیف فانوس، فضای فیلم رو حسابی دلهره آور می کنه.
سکوت های ترسناک و صداهای دلهره آور
صدای محیط و سکوت، تو «فیلم It Comes at Night» نقش یه شخصیت رو داره. گاهی اوقات سکوت مطلق از هر صدای بلندی ترسناک تره، چون بهت فرصت می ده به صداهای عجیب و غریبی که ممکنه تو جنگل یا تو خونه باشن، گوش بدی. صدای نفس نفس زدن، صدای خش خش برگ ها، یا یه سرفه ناگهانی، می تونه حسابی مخاطب رو بترسونه. موسیقی فیلم هم مینیمال و مؤثره و به جای اینکه خودش رو غالب کنه، فقط حس اضطراب و نگرانی رو تقویت می کنه و با صحنه ها هماهنگ میشه.
ریتم فیلم؛ آهسته و نفس گیر
تدوین فیلم عموماً آرومه و به بیننده اجازه می ده تو فضای فیلم غرق بشه. این ریتم آهسته، به ساختن تنش و اضطراب کمک می کنه. اما گاهی اوقات، مثل صحنه های درگیری یا کابوس های تراویس، تدوین سریع میشه و حس هیجان رو بالا می بره. این تغییر ریتم هوشمندانه، به خدمت روایت فیلم درمی آد و شما رو از اول تا آخر فیلم تو چنگ خودش می گیره و با یک ضربه کوبنده به اوج می رساند.
واکنش ها و بازتاب ها
«فیلم It Comes at Night» وقتی اکران شد، حسابی سروصدا کرد و واکنش های مختلفی رو در پی داشت. بعضی ها عاشقش شدن و بعضی ها هم اصلاً نفهمیدن چی به چیه!
نمره هایی که فیلم گرفت
این فیلم از سایت های معتبر نمره های خوبی گرفت. مثلاً تو IMDb نمره 6.2 از 10 رو داره که برای یه فیلم مستقل ترسناک نمره قابل قبوله. تو راتن تومیتوز امتیاز 89% رو گرفت که نشون می ده اکثر منتقدا ازش خوششون اومده. تو متاکریتیک هم نمره 78 از 100 رو کسب کرد که بازم امتیاز خیلی خوبیه و نشون می ده «فیلم It Comes at Night» از نظر منتقدان حسابی قدرتمند ظاهر شده.
منتقدا چی می گفتن؟
منتقدایی که از فیلم خوششون اومده بود، بیشتر روی کارگردانی هوشمندانه شالتس، بازی های درخشان بازیگرا (مخصوصاً جوئل اجرتون و کلوین هریسون جونیور)، و فضاسازی بی نظیر فیلم تأکید می کردن. اونا می گفتن فیلم به جای ترس های لحظه ای، روی ترس های روان شناختی و تنش های انسانی تمرکز داره که این باعث میشه فیلم عمیق تر و تأمل برانگیزتر باشه. خیلی ها این فیلم رو به خاطر نوآوری تو ژانر وحشت تحسین کردن و اون رو یکی از بهترین فیلم های ترسناک سال ۲۰۱۷ دونستن.
چرا بعضیا خوششون نیومد؟
البته همه هم از «فیلم It Comes at Night» راضی نبودن. بعضی مخاطبا انتظار یه فیلم ترسناک پر از جامپ اسکر یا یه داستان اکشن پسا-آخرالزمانی رو داشتن که این فیلم اصلاً اینطوری نیست. اونا از ریتم کند فیلم و پایان مبهمش ناراضی بودن و حس می کردن فیلم اونقدر که باید و شاید ترسناک نبوده. برخی هم می گفتن داستان بیش از حد فلسفی شده و به جای اینکه بترسونشون، بیشتر گیجشون کرده. این تفاوت نظرات نشون می ده که این فیلم برای هر کسی مناسب نیست و باید با ذهنیت خاصی به تماشاش نشست.
وضعیت گیشه
با اینکه «فیلم It Comes at Night» یه فیلم مستقل با بودجه کمی ساخته شد (فقط ۵ میلیون دلار)، اما تو گیشه موفق ظاهر شد و ۱۹ میلیون دلار درآمد داشت. این نشون می ده که با وجود نقدهای متفاوت و لحن خاص فیلم، تونست مخاطبان خاص خودش رو پیدا کنه و به یه موفقیت تجاری هم برسه. این خودش اثباتیه برای اینکه یه فیلم ترسناک می تونه بدون کلیشه و با تمرکز بر مفاهیم عمیق، هم تحسین منتقدان رو به دست بیاره و هم تو گیشه موفق باشه.
مقایسه با بقیه فیلم ها؛ جایگاه It Comes at Night
وقتی «فیلم It Comes at Night» رو با بقیه فیلم های ژانر خودش مقایسه می کنیم، متوجه می شیم که چقدر خاص و متفاوته.
فرقش با زامبی ها چیه؟
اول از همه باید بگم که این فیلم اصلاً شبیه فیلم های زامبی یا اپیدمی های معمول نیست. برخلاف «واکر دد» یا «28 روز بعد» که پر از زامبی و صحنه های اکشن هستن، اینجا خبری از این چیزا نیست. تهدید بیرونی تو «فیلم It Comes at Night» ناشناخته و نامرئیه. ما هرگز موجودی رو نمی بینیم، بیماری هم اسم مشخصی نداره. تمرکز فیلم نه روی جنگیدن با یه دشمن فیزیکی، بلکه روی جنگیدن آدما با ترس ها، سوءظن ها و غریزه های بقای خودشونه. این تفاوت رویکرد، «فیلم It Comes at Night» رو از بقیه فیلم های پسا-آخرالزمانی متمایز می کنه.
تو لیست ترسناک های روان شناختی
این فیلم بیشتر تو دسته فیلم های ترسناک روان شناختی قرار می گیره. اگه از فیلم هایی مثل «بزرگراه گمشده» دیوید لینچ، یا «نورثمن» (که اون هم به نوعی ترس های درونی رو بررسی می کرد) خوشتون میاد، احتمالاً از «فیلم It Comes at Night» هم لذت می برید. این فیلم مثل «موروثی» (Hereditary) یا «جادوگر» (The Witch) که اونا هم محصول A24 هستن، سعی می کنه ترس رو از طریق فضاسازی، شخصیت پردازی و ایجاد تنش روان شناختی به مخاطب القا کنه، نه با جامپ اسکرهای بی مورد. جایگاهش تو این ژانر، کنار بهترین فیلم هایی که روی ذهن بیننده بازی می کنن و تا مدت ها اونو درگیر خودشون نگه می دارن، خیلی بالاست.
این فیلم، یک اثر عمیق و تأمل برانگیز در ژانر وحشت روان شناختی است که به جای هیولاهای بیرونی، به سراغ تاریکی های درون انسان می رود.
چرا باید فیلم It Comes at Night رو ببینیم؟
شاید بعد از این همه صحبت، این سؤال براتون پیش بیاد که اصلاً چرا باید این فیلم رو ببینیم؟ بذارین چند تا دلیل محکم بهتون بدم.
اگه دنبال این مدل ترسیدنی!
اگه از اون دسته آدمایی هستین که دیگه از فیلم های ترسناک کلیشه ای خسته شدین و دنبال یه تجربه جدید و متفاوت هستین، «فیلم It Comes at Night» دقیقاً همون چیزیه که می خواید. این فیلم نمی ترسوندتون، آزارتون می ده! حس اضطراب و ناامیدی رو ذره ذره تو وجودتون تزریق می کنه و بهتون نشون می ده که ترس واقعی ممکنه نه از یه موجود خیالی، بلکه از خود انسان ها و رفتارهای اونا تو شرایط بحرانی باشه. این یه ترس عمیق و تأمل برانگیزه که تا مدت ها بعد از دیدن فیلم باهاتون می مونه.
این فیلم برای کی خوبه؟
- علاقه مندان به ژانر ترسناک روان شناختی: اگه فیلم هایی مثل «بابادوک»، «موروثی» یا «جادوگر» رو دوست داشتین، این فیلم رو هم از دست ندین.
- کسانی که به تحلیل داستان و نمادها علاقه دارن: «فیلم It Comes at Night» پر از مفاهیم پنهانه که میشه ساعت ها راجع بهشون فکر کرد و بحث کرد.
- دانشجویان و پژوهشگران سینما: به خاطر کارگردانی خاص، فضاسازی منحصر به فرد و بازی های درخشان، این فیلم می تونه یه مورد مطالعه عالی باشه.
- کسانی که می خوان قبل از دیدن فیلم، اطلاعات کامل و عمیقی داشته باشن: این مقاله سعی کرده تمام زوایا رو پوشش بده تا بتونید با دید بازتری به تماشای فیلم بشینید.
البته اگه فقط دنبال جامپ اسکر و هیجان لحظه ای هستین، شاید این فیلم براتون مناسب نباشه. ولی اگه به یه تجربه عمیق تر از ترس و چالش های انسانی تو شرایط بحرانی علاقه دارید، حتماً «فیلم It Comes at Night» رو ببینید.
حرف آخر
«فیلم It Comes at Night» فراتر از یه فیلم ترسناک ساده است. این یه تجربه سینماییه که حسابی شما رو به فکر فرو می بره. کارگردان تری ادوارد شالتس با مهارت تمام، یه فضای پر از اضطراب و پارانویا خلق کرده که توش، بزرگترین ترس نه از بیرون، بلکه از درون خود آدما و از دست دادن انسانیت ریشه می گیره.
این فیلم شاید باب میل همه نباشه، ولی برای کسانی که به دنبال اثری عمیق، متفاوت و تأمل برانگیز تو ژانر وحشت هستن، یه گنج پنهانه. «فیلم It Comes at Night» نشون می ده که چطور بی اعتمادی و وحشت، می تونه آدم ها رو از هم دور کنه و اون ها رو به مرز جنون برسونه. تأثیرگذاری این فیلم تا مدت ها بعد از تماشاش، تو ذهنتون باقی می مونه و شما رو با سؤالاتی درباره ماهیت شر و بقای انسانیت تو دل تاریکی ها تنها می ذاره.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "فیلم It Comes at Night | وحشت بقا و تعلیق در تاریکی" هستید؟ با کلیک بر روی فیلم و سریال، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "فیلم It Comes at Night | وحشت بقا و تعلیق در تاریکی"، کلیک کنید.