
خلاصه کتاب استراتژی های زندگی: بهانه جویی کافیست! به اصل موضوع بپردازید ( نویسنده فیلیپ مک گرا )
تاحالا شده حس کنید زندگی تون دست خودتون نیست؟ مدام بهانه های جورواجور می آریم و تقصیر رو گردن بقیه یا اتفاقات می ندازیم؟ کتاب «استراتژی های زندگی: بهانه جویی کافیست! به اصل موضوع بپردازید» دکتر فیلیپ مک گرا، دقیقاً برای همین نوشته شده تا این چرخه رو بشکنه و بهتون یاد بده چطور فرمان زندگی تون رو خودتون دست بگیرید. این کتاب یه جورایی نقشه راهی میده تا مسئولیت پذیری رو قلباً حس کنید و زندگی رو اون طور که دلتون می خواد، بسازید.
خیلی وقت ها پیش میاد که توی مسیر زندگی حس می کنیم گم شدیم، یا یه جایی گیر افتادیم و نمی تونیم ازش خلاص بشیم. شاید فکر کنیم بخت با ما یار نیست، یا اطرافیانمون عامل تمام مشکلاتن. دکتر فیلیپ مک گرا، روانشناس معروف و نویسنده پرفروش، توی کتاب بی نظیرش، «استراتژی های زندگی: بهانه جویی کافیست! به اصل موضوع بپردازید»، اومده و یه جورایی یه نقشه راه عملی داده دستمون. اون بهمون نشون میده که بهانه تراشی، مثل یه زنجیره نامرئی، دست و پامون رو بسته و نمی ذاره جلو بریم. این کتاب فقط یه مجموعه نصیحت خشک و خالی نیست؛ بلکه یه ابزار کاربردی برای شناخت خودمون، قوانین بازی زندگی و برداشتن قدم های واقعی برای تغییره. مک گرا معتقده که ما خالق تجربه های زندگیمون هستیم، حتی وقتی فکر می کنیم قربانی شرایطیم. پس اگه دنبال یه راهکار عملی و بدون تعارف برای کنترل دوباره زندگی تون می گردید، جای درستی اومدید. این خلاصه جامع و کامل، قراره بهتون کمک کنه عصاره این کتاب ارزشمند رو توی یه زمان کوتاه به دست بیارید و آماده بشید برای یه تغییر اساسی.
مقدمه: چرا استراتژی های زندگی نقشه راه شماست؟
شاید براتون سوال باشه که چرا بین این همه کتاب خودیاری و روانشناسی، باید سراغ «استراتژی های زندگی» دکتر فیلیپ مک گرا بریم. خب، راستش رو بخواهید، اکثر ماها توی زندگی بارها و بارها یه سری اشتباهات تکراری رو انجام میدیم، یه سری بهانه های همیشگی داریم، و تهش هم میگیم قسمت ما این بوده! یا شانس نداریم!. دکتر مک گرا، اما، اومده و با یه رویکرد کاملاً رک و پوست کنده، بهمون میگه که این طوریا هم نیست! اون معتقده که اگه زندگی تون اون چیزی نیست که می خواهید، دلیلش اینه که یه جای کار رو درست انجام نمیدید، یا قوانین بازی رو نمی دونید. این کتاب دقیقاً همون نقشه راهیه که قوانین رو براتون روشن می کنه، اشتباهات رایج رو نشونتون میده و بهتون کمک می کنه تا از حالت من قربانی ام بیرون بیاید و تبدیل بشید به خالق سرنوشت خودم. این کتاب، مثل یه رفیق دلسوز اما بی تعارف، بهتون تلنگر میزنه که وقت بهانه آوردن تموم شده و وقتشه آستین بالا بزنید و دست به کار بشید. پس، اگه از وضعیت فعلی تون خسته شدید و واقعاً دلتون تغییر می خواد، استراتژی های زندگی می تونه نقطه شروع خیلی خوبی براتون باشه.
آشنایی با فیلیپ مک گرا: خالق استراتژی های زندگی
حالا که فهمیدیم چرا این کتاب اینقدر مهمه، بد نیست یه آشنایی کوچیک با نویسنده اش، دکتر فیلیپ مک گرا (Phillip C. McGraw) پیدا کنیم. مک گرا که بیشتر با اسم دکتر فیل شناخته میشه، یکی از چهره های سرشناس و پرطرفدار تو حوزه روانشناسی و خودیاری در جهانه. اون دکترای روانشناسی داره و سال هاست که توی این زمینه فعالیت می کنه. شهرت اصلیش به خاطر برنامه های تلویزیونیش مثل Dr. Phil Show هست که توش با لحنی صریح و رک، به مردم کمک می کنه با مشکلات زندگیشون روبه رو بشن و راه حل های عملی پیدا کنن. اما قبل از اینکه به تلویزیون بیاد، دکتر فیل یه شرکت مشاوره حقوقی موفق داشت و توی کارش حسابی حرفه ای بود. این پیشینه باعث شده که دیدگاهش به مشکلات زندگی، خیلی واقع بینانه و عمل گرا باشه.
فلسفه اصلی مک گرا، همیشه روی مسئولیت پذیری فردی و عملگرایی متمرکز بوده. اون اعتقاد داره که شما خودتون مسئول انتخاب هاتون و نتایج زندگی تون هستید. به جای اینکه وقتتون رو صرف گلایه کردن و سرزنش دیگران کنید، باید واقعیت ها رو قبول کنید، ببینید مشکل از کجاست و بعدش برای حل کردنش اقدام کنید. کتاب استراتژی های زندگی هم دقیقاً بازتاب همین فلسفه است. مک گرا با زبانی ساده و قابل فهم، بهتون یاد میده که چطور با استفاده از یه سری اصول و قوانین زندگی، کنترل اوضاع رو به دست بگیرید و از حالت انفعال دربیاید. اون یه جوری راه و چاه رو نشونتون میده که وقتی کتاب رو می خونید، حس می کنید خودش کنار نشسته و باهاتون حرف میزنه، بدون تعارف، ولی دلسوزانه. این رویکرد بی پرده و عملی، دقیقاً همون چیزیه که خیلی ها دنبالشن و به خاطرش کتاب های دکتر فیل اینقدر پرفروش شدن.
پیام اصلی کتاب: از قربانی بودن تا خالق سرنوشت شدن
عنوان کامل کتاب، خودش یه عالمه حرف برای گفتن داره: «استراتژی های زندگی: بهانه جویی کافیست! به اصل موضوع بپردازید». این جمله، چکیده و پیام اصلی کل کتابه. دکتر مک گرا با این عنوان، یه تیر خلاص میزنه به تمام بهانه هایی که ما برای فرار از مسئولیت پذیری مون میاریم. بهانه جویی کافیست! یعنی دیگه تمومش کن! از این وضعیت قربانی بودن بیا بیرون! و به اصل موضوع بپردازید یعنی ببین دقیقاً مشکل چیه، باهاش روبه رو شو، و بعدش اقدام کن. اینجا دیگه خبری از جادو و معجزه نیست، فقط و فقط عمل و مسئولیت پذیریه.
مک گرا خیلی صریح میگه که ما آدم ها یه قدرت فوق العاده داریم: قدرت انتخاب. هر چیزی که الان توی زندگی تون دارید یا ندارید، هر اتفاقی که براتون افتاده، مستقیم یا غیرمستقیم، نتیجه انتخاب ها و اقداماتی بوده که خودتون انجام دادید. شاید بپرسید خب اگه این طوره، پس چرا اینقدر آدم ها توی یه چرخه تکراری از بهانه جویی و عدم تغییر گیر افتادن؟ جوابش ساده است: چون فکر می کنن این بهانه ها یا این وضعیت، یه جورایی به نفعشونه. شاید این بهانه ها باعث میشه کمتر زحمت بکشن، کمتر ریسک کنن، یا کمتر مورد سرزنش قرار بگیرن. این سود پنهان بهانه جویی، خیلی وقت ها از چشممون دور میمونه و بهمون اجازه نمیده واقعیت رو ببینیم.
کتاب استراتژی های زندگی دقیقاً روی همین نقطه دست میذاره. اون بهتون یاد میده چطور این سودهای پنهان رو شناسایی کنید، از شر بهانه ها خلاص بشید و قدرت انتخاب و عمل رو توی زندگی تون به کار بگیرید. مک گرا میگه تا وقتی که خودتون رو قربانی شرایط بدونید و تقصیر رو گردن این و اون بندازید، هیچ تغییری توی زندگی تون ایجاد نمیشه. اما به محض اینکه مسئولیت رو قبول کنید و بفهمید که شما خالق سرنوشت خودتونید، اون وقت دیگه خبری از درماندگی نیست و می تونید واقعاً تغییر رو شروع کنید. این کتاب بهتون جرئت میده که از منطقه امن بهانه ها بیرون بیاید و پاتون رو تو دنیای واقعیت بذارید؛ دنیایی که شاید ترسناک به نظر برسه، ولی تنها جاییه که میشه توش رشد کرد و زندگی دلخواه رو ساخت.
ده قانون زندگی از نگاه فیلیپ مک گرا: اصول اساسی کنترل زندگی
دکتر مک گرا توی کتابش، ۱۰ تا قانون اصلی زندگی رو معرفی می کنه که اگه اونها رو بشناسیم و به کار بگیریم، می تونیم کنترل زندگی مون رو حسابی دست بگیریم و دیگه مثل یه برگ تو دست باد نباشیم. این قوانین مثل ستون های اصلی یه ساختمونن؛ اگه این ستون ها رو بشناسیم و محکم بسازیمشون، دیگه هیچ چیز نمی تونه ما رو به راحتی از پا دربیاره. بیاید این قوانین رو با هم مرور کنیم، اون هم با یه لحن خودمونی و خودمانی:
قانون اول: خودتان را بشناسید و با واقعیت ها روبه رو شوید.
آقا، اولین و مهم ترین قانون از نظر دکتر مک گرا اینه که باید با خودتون صادق باشید، اونم نه از اون صادق بودن های نصفه نیمه! یعنی چی؟ یعنی باید بشینید با خودتون خلوت کنید و بدون هیچ تعارفی، نقاط ضعف و قوتتون رو بشناسید. ببینید چی شما رو محدود می کنه، چه باورهایی دارید که مثل یه زندون نامرئی دورتون رو گرفته؟ مثلاً، اگه تو یه کاری ضعف دارید، نگید حالا ولش کن، بالاخره یه جوری میشه! نه! بگید من تو این بخش ضعیفم و باید روش کار کنم. اگه یه ترس بزرگ دارید، به جای پنهان کردنش، باهاش روبه رو بشید. مثلاً می ترسید از شکست، یا از قضاوت بقیه. باید این واقعیت ها رو برای خودتون رو کنید، بدون اینکه خودتون رو سرزنش کنید یا گول بزنید. وقتی با خودتون صادق باشید، اون وقت دیگه هیچ چیز نمی تونه غافلگیرتون کنه و می تونید برای هر مشکلی، یه راه حل درست پیدا کنید. این قانون می گه که اول باید «بدونی کجایی»، تا بتونی «بدونی کجا می خوای بری».
قانون دوم: خود شما تجربیات تان را رقم می زنید.
این قانون، شاید تو نگاه اول یه کم سنگین به نظر بیاد، ولی اگه خوب بهش فکر کنید، می بینید چقدر درسته. دکتر مک گرا میگه هر اتفاقی که برامون میفته، هر نتیجه ای که می گیریم، در نهایت نتیجه انتخاب ها و کارهاییه که خودمون انجام دادیم، یا حتی انجام ندادیم! یعنی هیچ کس جز خود ما مسئول زندگی مون نیست. اگه تو یه رابطه مشکل دارید، یا شغلتون باب میل نیست، یا کلاً از زندگی تون ناراضی هستید، به جای اینکه همه رو مقصر بدونید، بشینید و ببینید خودتون چه سهمی تو این قضیه داشتید. چه انتخاب هایی کردید؟ چه کارهایی رو انجام ندادید؟ این قانون بهمون یادآوری می کنه که قدرت درونی ما برای ساختن واقعیت، خیلی بیشتر از اونیه که فکر می کنیم. ما قربانی تقدیر نیستیم، بلکه سازنده اونیم. وقتی اینو قلباً قبول کنید، دیگه بهانه ای برای دست روی دست گذاشتن ندارید و برای تغییر، انگیزه پیدا می کنید.
قانون سوم: افراد همان کاری را می کنند که فکر می کنند نتیجه می دهد.
این قانون خیلی جالبه و بهمون کمک می کنه بفهمیم چرا خودمون یا بقیه، یه کارهایی رو می کنیم که شاید تو ظاهر عجیب یا حتی مضر به نظر بیاد. دکتر مک گرا میگه آدما همیشه کاری رو می کنن که از نظر خودشون یه سودی (حالا چه آشکار چه پنهان) داره. شاید یکی مدام بهانه میاره برای اینکه سر کار نره. شما فکر می کنید تنبله، ولی شاید ته دلش از اون کار متنفره و با بهانه آوردن، داره از استرس کاری فرار می کنه. یا مثلاً یکی مدام دعوا راه میندازه. شاید اون با این کار، داره توجه می خره یا حس قدرت رو تجربه می کنه. این سودها می تونه مالی باشه، عاطفی باشه، حس امنیت باشه، یا حتی دوری از یه ترس بزرگ. وقتی این قانون رو بفهمید، می تونید انگیزه های پنهان پشت رفتارهای خودتون و اطرافیانتون رو کشف کنید. اون وقت می تونید به جای قضاوت، دنبال ریشه مشکل بگردید و راه حل بهتری پیدا کنید.
قانون چهارم: شما نمی توانید چیزی را که از آن بی خبرید، تغییر دهید.
خیلی واضحه، نه؟ اگه ندونید مشکل دقیقاً چیه، چطوری می خواید حلش کنید؟ دکتر مک گرا میگه خیلی از ماها فقط علائم مشکل رو می بینیم و سعی می کنیم اونا رو سرکوب کنیم، ولی هیچ وقت سراغ ریشه اصلی نمی ریم. مثلاً همیشه خسته و بی حالید. به جای اینکه فقط قهوه بخورید یا غر بزنید، باید برید سراغ ریشه. شاید مشکل تغذیه اس، شاید کمبود خوابه، شاید استرس کاریه. این قانون بهتون میگه باید مثل یه کارآگاه عمل کنید و دقیقاً شناسایی کنید که چه موانعی سر راهتون هستن. چه الگوهای تکراری ای تو زندگی تون دارید که مدام تکرار میشن و نتیجه هم نمیدن؟ تا وقتی این چیزا رو ندونید، مثل اینه که توی تاریکی دارید دنبال یه راه می گردید. پس، وقتشه چراغ رو روشن کنید و مشکل رو زیر ذره بین ببرید.
قانون پنجم: زندگی به اعمال شما پاداش می دهد.
این قانون، همون قانون کاشته، درویده خودمون هست. دکتر مک گرا میگه هر کاری که بکنید، یه نتیجه ای داره، چه خوب، چه بد. زندگی به اعمال شما واکنش نشون میده. اگه هر روز ورزش کنید، نتیجه اش سلامتی و حال خوبه. اگه مدام غیبت کنید و انرژی منفی بفرستید، نتیجه اش روابط خراب و یه حس بد دائمیه. حتی تصمیمات کوچیک روزمره ما هم، تو بلندمدت، یه نتایج بزرگی رو رقم میزنن. این قانون بهتون یادآوری می کنه که مسئولیت تمام کارهاتون رو به عهده بگیرید و بدونید که هیچ چیزی اتفاقی نیست. هر چی بکارید، همون رو درو می کنید. پس اگه از نتایج فعلی تون راضی نیستید، باید برید و کارهایی که دارید انجام میدید رو تغییر بدید. این قانون یه جورایی تلنگر میزنه که آقا، از ماست که برماست!
«زندگی به اعمال شما پاداش می دهد؛ اگر از نتایج فعلی تان راضی نیستید، باید به ریشه ی اقدامات و انتخاب های خود بپردازید.»
قانون ششم: هیچ حقیقتی وجود ندارد؛ درک و شناخت شما تعیین کننده ی همه چیز است.
این قانون کمی فلسفی تره، ولی خیلی کاربردیه. دکتر مک گرا میگه که حقیقت، اون چیزی که ما درک می کنیم و تفسیر می کنیم، نیست. در واقع، هر کدوم از ما یه عینک خاص روی چشممون داریم که دنیا رو از اون طریق می بینیم. ممکنه یه اتفاق برای دو نفر بیفته، ولی هر کدوم یه برداشت کاملاً متفاوت ازش داشته باشن. مثلاً، شکست تو یه کار، برای یکی پایان دنیاست، ولی برای اون یکی یه درس بزرگ و یه شروع جدید. این قانون بهمون میگه که ما قدرت داریم دیدگاه و تفسیری که از رویدادها داریم رو تغییر بدیم. و وقتی دیدگاهمون رو تغییر میدیم، تمام زندگیمون تغییر می کنه. پس به جای اینکه بچسبید به واقعیت خودتون، از خودتون بپرسید: اگه جور دیگه ای به این موضوع نگاه کنم، چی میشه؟ این تغییر دیدگاه، می تونه مسیر زندگی تون رو عوض کنه.
قانون هفتم: زندگی فرآیندی سازمان یافته است؛ هیچ چیز اتفاقی نیست.
دکتر مک گرا معتقده که زندگی ما، حتی توی ظاهر آشفته و بی نظمش، یه الگوها و نظم خاصی داره. هیچ چیزی اتفاقی نیست؛ فقط ممکنه ما اون نظم رو کشف نکرده باشیم. مثلاً شاید مدام توی روابط عاطفی تون به بن بست می خورید. این اتفاقی نیست. شاید یه الگوی تکراری توی انتخاب هاتون یا رفتارهاتون هست که مدام شما رو به سمت همون نتیجه هدایت می کنه. وقتی این قانون رو بفهمید، شروع می کنید به گشتن دنبال اون الگوها، چه تو زندگی شخصی تون، چه تو روابطتون، چه تو کارتون. و وقتی اون الگوها رو پیدا کردید، می تونید ازشون برای پیش بینی و حتی کنترل اتفاقات استفاده کنید. این یعنی به جای اینکه منتظر بمونید تا زندگی براتون تصمیم بگیره، خودتون وارد عمل میشید و مسیر رو تعیین می کنید.
قانون هشتم: خودمان به دیگران یاد می دهیم که چه طور با ما رفتار کنند.
این قانون خیلی مهمه و خیلی ها ازش غافلند. دکتر مک گرا میگه ما خودمون با رفتارهامون، به بقیه آموزش میدیم که چطور با ما رفتار کنن. اگه همیشه کوتاه بیاید و مرزهای مشخصی نداشته باشید، بقیه یاد می گیرن که می تونن از شما سوءاستفاده کنن یا بهتون بی احترامی کنن. ولی اگه از اول مرزهای سالمی تعیین کنید و بهشون پایبند باشید، بقیه هم یاد می گیرن که باید با احترام باهاتون برخورد کنن. این قانون فقط در مورد مرزبندی نیست، در مورد کیفیت روابط هم هست. رفتارهای ما، روی واکنش دیگران اثر مستقیم داره. اگه دائم غر بزنید، انتظار نداشته باشید بقیه با انرژی مثبت به سمتتون بیان. اگه مهربون و بخشنده باشید، احتمالاً بقیه هم همینطور باهاتون رفتار می کنن. پس، یه نگاهی به رفتارهاتون بندازید و ببینید دارید چی به بقیه آموزش میدید!
قانون نهم: در بخشش قدرتی وصف ناپذیر نهفته است.
اوه! این یکی از قوی ترین قوانین از نظر دکتر مک گراست. نگه داشتن کینه و خشم، مثل اینه که یه کوله پشتی پر از سنگ رو همیشه با خودتون حمل کنید. خیلی سنگینه، نه؟ بخشش، در واقع، یه هدیه به خودتون هست. وقتی کسی رو می بخشید (یا حتی خودتون رو می بخشید)، بار سنگین کینه و خشم رو از روی دوشتون برمیدارید و به آرامش درونی می رسید. این به معنی این نیست که اون اتفاق رو فراموش کنید یا بگید اشکالی نداره، بلکه یعنی اون بار منفی رو از خودتون دور کنید تا بتونید جلو برید. دکتر مک گرا میگه تا وقتی که کینه تو دلتون باشه، نمی تونید واقعاً آزاد باشید و زندگی کنید. پس، نفس عمیق بکشید، ببخشید، و خودتون رو از قید و بند گذشته آزاد کنید.
«بخشش، بار سنگین کینه و خشم را از دوشتان برمی دارد و راه را برای آرامش درونی و پیشرفت باز می کند.»
قانون دهم: باید بدانید چه می خواهید. سپس آن را با تمام وجود از دنیا طلب کنید.
آخرین قانون، ولی نه کم اهمیت ترین! دکتر مک گرا میگه خیلی از ماها نمی دونیم دقیقاً چی می خوایم. فقط می دونیم چی رو نمی خوایم! استراتژی های زندگی تأکید می کنه که باید اهداف و خواسته هاتون کاملاً واضح و مشخص باشه. مثل یه نقاش که قبل از کشیدن نقاشی، دقیقاً میدونه چی می خواد بکشه. وقتی خواسته هاتون شفاف شد، اون وقت نوبت عمله. صرفاً با نشستن و فکر کردن به اهداف، اتفاقی نمیفته. باید تمام وجودتون رو به کار بگیرید، اراده کنید، تمرکز کنید و برای رسیدن به اون هدف اقدام کنید. این قانون بهتون میگه که یه زندگی هدفمند، یه زندگی با معناست و وقتی بدونید چی می خواهید و براش تلاش کنید، دنیا هم بهتون کمک می کنه تا بهش برسید. پس، دیگه وقت بهانه آوردن و بلاتکلیفی نیست، وقت اقدام و رسیدن به خواسته هاست!
استراتژی هفت مرحله ای مک گرا: گام به گام تا تغییر
بعد از اینکه دکتر مک گرا ده قانون زندگی رو توضیح میده، میره سراغ یه بخش خیلی مهم دیگه: استراتژی هفت مرحله ای برای اینکه این قوانین رو عملاً تو زندگی تون پیاده کنید و تغییر رو شروع کنید. این هفت مرحله، یه جورایی یه نقشه راه عملیاتی برای شماست تا از مرحله فکر کردن و خواستن، به مرحله انجام دادن و به دست آوردن برسید. این مراحل، هر چند تو کتاب به صورت جزئی توضیح داده میشن، اما روح کلیشون اینه که شما رو مجبور کنن قدم به قدم جلو برید و از پراکندگی جلوگیری کنید. حالا بیاید یه نگاهی کلی بهشون بندازیم تا متوجه بشیم چه رویکردی دارن:
مرحله اول: تشخیص واقعیت و مسئولیت پذیری کامل. اینجا باید کاملاً با خودتون روبرو بشید و بپذیرید که وضعیت فعلی تون، نتیجه تصمیمات و اقدامات خودتونه. بدون هیچ بهانه ای، مسئولیت رو تمام و کمال به گردن بگیرید. این مرحله، سنگ بنای هر تغییریه.
مرحله دوم: تعیین اهداف و چشم انداز واضح. اگه ندونید کجا می خواید برید، چطوری می تونید بهش برسید؟ تو این مرحله، باید مشخص کنید دقیقاً چی می خواید و زندگی ایده آل شما چطور باید باشه. اهداف باید مشخص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط و زمان بندی شده باشن.
مرحله سوم: شناسایی و ارزیابی موانع. حالا که می دونید چی می خواید، باید ببینید چه چیزایی جلوی راهتونه. آیا این موانع، درونی هستن (مثل ترس ها، باورهای محدودکننده) یا بیرونی (مثل شرایط محیطی، افراد خاص)؟ باید دقیقاً شناسایی بشن تا بتونید برای کنار زدنشون برنامه ریزی کنید.
مرحله چهارم: برنامه ریزی و طراحی استراتژی. تو این مرحله، باید یه برنامه عملی برای رسیدن به اهدافتون بریزید و موانع رو کنار بزنید. این برنامه باید شامل گام های کوچیک و قابل اجرا باشه. دکتر مک گرا تاکید می کنه که برنامه ریزی باید واقع بینانه و قدم به قدم باشه.
مرحله پنجم: اقدام کردن و تعهد. این مرحله، مهم ترین قسمت داستانه. اینجا باید برنامه تون رو عملی کنید و شروع به حرکت کنید. فقط برنامه ریزی کافی نیست، باید اقدام کنید. تعهد به اجرای برنامه، حتی وقتی سخته، کلید موفقیت تو این مرحله است.
مرحله ششم: ارزیابی و اصلاح مداوم. زندگی همیشه طبق برنامه پیش نمیره. ممکنه با چالش های جدیدی روبرو بشید یا متوجه بشید یه قسمتی از برنامه تون ایراد داره. تو این مرحله، باید به طور مداوم پیشرفتتون رو ارزیابی کنید، اشتباهاتتون رو شناسایی کنید و برنامه تون رو اصلاح کنید.
مرحله هفتم: جشن گرفتن موفقیت ها و ادامه دادن. هر قدم کوچیکی که برمی دارید، هر موفقیت کوچیکی که به دست میارید، سزاوار جشن گرفتنه. این کار باعث میشه انگیزه تون برای ادامه راه بالا بمونه. اما مهم اینه که تو این مرحله متوقف نشید؛ همیشه جای پیشرفت هست و باید این چرخه رو ادامه بدید.
این هفت مرحله، در واقع یه چارچوب عملی بهتون میده که چطور قوانین رو تو زندگی تون پیاده کنید. دکتر مک گرا میگه بدون این استراتژی ها، ممکنه توی چرخه خواستن و نتوانستن گیر کنید. پس، پیوستگی و تعهد به اجرای این مراحل، حرف اول و آخر رو میزنه.
تمرین ها و تکالیف عملی: از تئوری تا عمل
یکی از قشنگی های کتاب «استراتژی های زندگی» اینه که فقط به تئوری و حرف اکتفا نمی کنه. دکتر مک گرا از همون اول تاکید می کنه که این کتاب یه جورایی یه کارگاه عملیه و اگه می خواید نتیجه بگیرید، باید آستین بالا بزنید و تمرین هاش رو انجام بدید. اون نمی خواد شما فقط یه سری اطلاعات به دست بیارید و بعدش هم کتاب رو بذارید کنار. هدفش اینه که آموزه ها رو واقعاً توی زندگی تون پیاده کنید و یه تغییر حسابی تو خودتون و اوضاع اطرافتون ایجاد کنید.
توی هر بخشی از کتاب، خصوصاً بعد از معرفی هر کدوم از ده قانون زندگی، دکتر مک گرا یه سری تمرین و تکلیف عملی بهتون میده. این تمرین ها جوری طراحی شدن که شما رو مجبور کنن با خودتون روبرو بشید، به رفتارهاتون فکر کنید، و اون سودهای پنهانی که تو بخش های قبلی گفتیم رو پیدا کنید. مثلاً ازتون می خواد یه لیست از بهانه هاتون بنویسید، یا به رفتارهایی که دارید و ازشون راضی نیستید فکر کنید و ببینید چه پاداش پنهانی پشتشون هست. یا ازتون می خواد موقعیت هایی که حس قربانی بودن داشتید رو یادداشت کنید و ببینید تو اون شرایط چه انتخاب هایی می تونستید داشته باشید.
اهمیت این تمرین ها اینه که کمک می کنن آموزه های کتاب از ذهن شما به عمل تبدیل بشن. تا وقتی یه چیزی فقط تو ذهنتونه، قدرت زیادی نداره. ولی وقتی اون رو مکتوب می کنید، وقتی براش وقت می ذارید و خودتون رو درگیرش می کنید، اون وقت دیگه وارد ضمیر ناخودآگاهتون میشه و شروع می کنه به تغییر دادن شما از درون. پس، اگه واقعاً می خواید از این کتاب نهایت استفاده رو ببرید، اصلاً و ابداً از انجام تمرین ها غافل نشید. شاید اولش یه کم سخت به نظر بیاد، یا حس کنید وقت ندارید، ولی مطمئن باشید که همین تمرین های به ظاهر ساده، میتونن شما رو از یه آدم بهانه گیر به یه آدم عمل گرا و مسئولیت پذیر تبدیل کنن.
نقد و بررسی استراتژی های زندگی: نقاط قوت و فرصت های بهبود
خب، تا اینجا درباره پیام اصلی، قوانین و استراتژی های کتاب «استراتژی های زندگی» صحبت کردیم. حالا بیاید یه نگاه منصفانه بندازیم به این کتاب و ببینیم نقاط قوتش چیه و شاید کجاها هم می تونست بهتر باشه.
نقاط قوت
-
رویکرد صریح و بی پرده: شاید بزرگترین نقطه قوت این کتاب، لحن رک و پوست کنده دکتر مک گرا باشه. اون هیچ تعارفی نداره و با یه زبان کاملاً مستقیم، شما رو با واقعیت ها روبه رو می کنه. خبری از حرف های کلیشه ای و انگیزشی تو خالی نیست؛ فقط و فقط حقیقت های عملی و کاربردی.
-
تأکید بر مسئولیت پذیری: این کتاب تمام قد بر این نکته پافشاری می کنه که هر اتفاقی تو زندگی تون میفته، خودتون توش نقش دارید و مسئولش هستید. این رویکرد به جای سرزنش، شما رو قدرتمند می کنه چون نشون میده که قدرت تغییر دست خودتونه و نه هیچ کس دیگه.
-
ارائه چارچوب های عملی: «استراتژی های زندگی» صرفاً یه کتاب تئوری نیست. ده قانون و استراتژی هفت مرحله ای، یه چارچوب عملی و گام به گام بهتون میده که می تونید از همون لحظه شروع به پیاده کردنش تو زندگی تون کنید. تمرین ها و تکالیف عملی هم که جای خودش رو داره و به عملیاتی شدن آموزه ها کمک می کنه.
-
زبان قابل فهم و کاربردی: دکتر مک گرا پیچیده حرف نمی زنه. زبان کتاب خیلی ساده، روان و خودمونیه و هر کسی با هر سطحی از دانش می تونه باهاش ارتباط برقرار کنه. مثال ها و توضیحاتش هم کاملاً ملموس و قابل درکه.
فرصت های بهبود
-
تکرار برخی مفاهیم: شاید گاهی اوقات، دکتر مک گرا یه سری مفاهیم اصلی رو بیش از حد تکرار می کنه. البته این تکرار، از یه جنبه دیگه می تونه برای جا انداختن اون مفاهیم تو ذهن خواننده مفید باشه، ولی ممکنه برای بعضی ها کمی خسته کننده به نظر برسه.
-
نیاز به تعهد بالای خواننده: ماهیت عملی و تمرین محور کتاب، یه شمشیر دولبه است. اگه واقعاً دل به کار ندید و تمرین ها رو انجام ندید، اون وقت کتاب براتون مثل یه سری مطالب تئوری باقی می مونه و ممکنه به اون نتیجه دلخواه نرسید. پس، از خواننده انتظار میره که تعهد بالایی برای عمل کردن به آموزه ها داشته باشه.
در کل، «استراتژی های زندگی» یه کتاب بسیار قوی و تاثیرگذاره که اگه با دید باز و آمادگی برای تغییر به سراغش برید، می تونه مسیر زندگی تون رو حسابی متحول کنه. نقاط قوتش به مراتب بیشتر از فرصت های بهبودیه که میشه براش در نظر گرفت.
کلام آخر: کنترل زندگی تان را به دست بگیرید!
بهانه جویی کافیست! به اصل موضوع بپردازید. این جمله ایه که بعد از خوندن خلاصه کتاب «استراتژی های زندگی» دکتر فیلیپ مک گرا باید حسابی توی ذهنتون حک شده باشه. این کتاب، یه تلنگر خیلی جدیه برای همه مون که دست از قربانی بودن برداریم و بفهمیم که قدرت اصلی برای تغییر زندگی، دقیقاً توی دست های خود ماست.
دکتر مک گرا با اون ۱۰ قانون طلاییش، مثل یه راهنما بهمون نشون میده که چطور خودمونو بشناسیم، چطور از الگوهای تکراری خارج بشیم، چطور با واقعیت روبرو شیم، و چطور با بخشیدن و هدف گذاری، یه زندگی پر از آرامش و موفقیت بسازیم. اون هفت مرحله استراتژیک هم که دیگه حکم دستورالعمل عملی رو داره برای اینکه حرفامون رو به عمل تبدیل کنیم.
یادتون باشه، زندگی شما یه سناریوی از پیش نوشته شده نیست که فقط مجبور باشید توش نقش بازی کنید. شما کارگردان، نویسنده و بازیگر اصلی این نمایشید. هر چیزی که امروز تجربه می کنید، نتیجه انتخاب های دیروزتونه، و هر چیزی که فردا تجربه خواهید کرد، نتیجه تصمیمات و اقدامات امروزتونه. پس دیگه وقت بهانه تراشی و تقصیر گردن این و اون انداختن نیست. وقتشه مسئولیت زندگیتون رو به عهده بگیرید، قوانین بازی رو یاد بگیرید و با یه استراتژی درست، زندگی ای رو بسازید که همیشه آرزوش رو داشتید. اگه این خلاصه کتاب «استراتژی های زندگی: بهانه جویی کافیست! به اصل موضوع بپردازید» به دلتون نشست و حس کردید این همون چیزیه که نیاز داشتید، پیشنهاد می کنم حتماً نسخه کامل کتاب رو هم تهیه کنید و عمیق تر وارد دنیای آموزه های دکتر فیل بشید. مطمئن باشید پشیمون نمی شید!
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب استراتژی های زندگی | بهانه جویی کافیست! (فیلیپ مک گرا)" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب استراتژی های زندگی | بهانه جویی کافیست! (فیلیپ مک گرا)"، کلیک کنید.